بعداز دهه فعالیت با تولیدها اپل
بعداز دهه فعالیت با تولیدها اپل (و تجربه دو آیفون و دو آیپد، یک لپتاپ، موشواره، صفحه کلید، Apple TV و دیگر تولید ها این مجموعه که در بخش «بخریم یا این که نخریم؟» درباره ی این تجربیات کلام کردهام)، بعداز اینکه آیفون 6 به خیال تعمیر نادرست یک تعمیرکار ناشی سوخت و دیگر قیمت تعمیر نداشت، تصمیم گرفتم به جای خرید یک آیفون نو، محرمانه به دنیای آندروید بزنم؛ به این ترتیب یک Samsung Galaxy S10+ خریدم که در موردش احتمالاً بعداً کلام خواهم کرد.
البته اینکه چه شد که یک طرفدار سرسخت اپل، از وی بیزار شد، دلایلی داراست که به بعضی از آنها اشاره میکنم:
1- اپل مشاهده کرد جهانی ندارد؛ برعکسِ گوگل
اینجانب از دنیای آندروید، بیشتراز هر چیز، Google Assisstant را نیاز داشتم. اینجانب دایم نیاز دارم که با دستیار صوتی فعالیت کنم (بخواهم که برایم Reminder ساخت نماید و یا این که در کلاسهای گویش کلمه و واژهای را ترجمه نماید یا این که بخواهم که یک Alarm برای نیم ساعت دیگر تولید نماید، با فرد آیتم نظرم تماس بگیرد و خیلی شغل های دیگر...). هر یکسری در دنیای اپل، Siri این امور را انجام میاعطا کرد ولی دستیار گوگل برتریهای جالبی داراست: اولاً در پایانی آپ تو دیتها این دستیار اکثری از امور را به طور آفلاین انجام می دهد؛ ثانیاً با گویشهای متعدد از گزاره فارسی بهتر فعالیت می نماید (به عنوان مثالً شما نمیتوانید از سیری بخواهید که یک واژه را به فارسی برایتان ترجمه نماید. یا این که به عنوان مثالً سیری شخصیتها یا این که مکانهای فارسی یا این که عربی را خوب تشخیص نمیدهد، یا این که به عنوان مثالً حاصل مسابقات ورزشی مرتبط با عالم را گوگل بهتر گزارش مینماید و از این دسته تفاوتها که برای اینجانب خیلی مهم بود)
2- زندان اپل قابل تحمل نبود!
محدودیتهای اپل اعصابم را خرد کرده بود. ما انتظار داشتیم و شکیبایی کردیم که طی امسالها اپل فکری به هم اکنون محدودیتهای آزاردهنده iOS نماید؛ البته این رخداد نیفتاد (به ویژه بعداز مرگ استیو جابز، اپل آن چیزی که بود وجود ندارد). به عنوان مثالً شما درحالتی که بخواهید یک PDF را در یک برنامه مشاهده کنید، با دقت به اینکه یک یاد متمرکز نیست می بایست آن را از یک برنامه به برنامه دیگر اسکن بگیرید! یا این که به عنوان مثالً شما یک جای متمرکز برای فولدربندی و قرار دادن فولدرهای گوناگون خویش ندارید (هر یک سری برنامههایی مثل Documents برای پوشش دادن این ضعفها پباده سازی گردیده بودند، ولی به هر اکنون، از آنجا هم می بایست دایم پوشهها را به یک برنامه دیگر منتقل فرمائید تا بشود روی آن عمل کرد؛ به عنوان مثالً در صورتی بخواهید یک پوشه Word که در Documents میباشد را در Pages دستکاری نمائید، می فهمید که چه دنیای مضحکای میباشد). در صورتی از یک اپلی بخواهید برای مثالً یک فایل که دربردارنده تمام دادههای آخرطوماراش میباشد را نشان دهد، نخواهد توانست! احتمالاً میگوید PDFهایم در iBooks میباشد، فولدرهای وُردم در Pages، اسلایدشوهایم در Keynote، فولدرهای اکسلم در Numbers و خلاصه هر تکه از یک پروژه که می بایست در یک فولدر متمرکز میبود، در یک برنامه منقطع بین خروارها پوشه دیگر جایدارد! این خیلی خیلی خیلی آزاردهنده میباشد.
3- انتقال فولدر دربین دستگاهای گوناگون در دنیای اپل مانند کوه کندن میباشد!
اپل بایستی غرورش را کنار میگذاشت و راهی برای انتقال پوشه در بین دستگاههای اپل و سایر افراد تعبیه میکرد. هر یک سری ممکن میباشد کسی بگوید وب موجود است البته امثال اینجانب که وب ADSL دارا هستند و وب طرحدار روی تلفن همراه ندارند خیلی رنج خواهند کشید؛ همچنین برای فولدرهای حجیم... اینکه شما مثل اینجانب در کلاس دکترا مشاهده کنید مدرس یک PDF را به راحتی با بلوتوث برای کلیه ارسال کرد و صرفا شما بودید که به خیال داشتن آیفون قابلیت و امکان به چنگ آوردن آن فولدر را نداشتید مضحک میباشد! اینکه تمامی آندرویدیها خیلی شل یک اشاره گر را با OTG (مخفف On-The-Go) به تلفن همراه وصل میکنند و داده را در بین هم یا این که میان تلفن همراه و کامپیوتر منتقل مینمایند و شما تنها نگاه می کنید، مضحک میباشد! اینکه آنها خیلی شل موبایلشان را به کامپیوتر متصل مینمایند و هر فایلی که خواستند روی آن میریزند یا این که از روی آن برمیدارا هستند و شما با آیفونتان حتی فولدرهای صوتی که با موبایل ضبط کردهاید را نمیتوانید به هیچ نحوی به غیر از پست الکرونیکی از روی موبایلتان بردارید آدم را از معاش ناامید مینماید چه رسد به اپل!!